روزهای بیحوصلگی
روزهای تنهایی
روزهای بیالتهاب زندگی
روزهای که نبض زندگی به سختی می زند
و هیچ تکاپویی نیست
جز صدای جیغی نا مفهوم
یا رهگذری که راهش را گم کرده است
آفتاب بیحوصله میدمد
تا جنازههای یخ زده
همچون شبگردان خواب زده
روزی دیگر را همچون هزار روز پیش
به تکرار در نویسند
و هزارمین لبخند تکراری خود را
به یکدیگر تحویل دهند
و در ازدحام کابینهای تنگ
سفر بی سرانجام خود را آغاز کنند
01/11/1387
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر