۱۳۸۷ دی ۳۰, دوشنبه

خداحافظ

روزها از پی هم میگذرند

مثل ابرهای سرگردان یک بعدظهر بهاری

و به تو می گویند خداحافط

بهار تابستان پاییز و البته روزهای کوتاه زمستان

خداحافظ، خداحافظ دوست عزیز من

خداحافظ

شب ها از پی هم می گذرند

و به تو می گویند خداحافظ

خداحافظ ، خداحافظ ببخش اما من معشوق ابدی تو نخواهم بود و نبوده ام

خداحافظ

علف های سبز وقتی که طراوت شبنم مدهوششان کرده

درخت وقتی در ظهر تابستان چرتش برده

خیابانی که تمام دوران مدرسه از سربالایی آن بالا رفتم

ناودان هایی که روزهای بارنی

آب و قیر را روی سرم می ریختند

کوچه مان آه کوچه خاکی

ناظم گنده دماغمان با چوب دستی اش

خداحافظ خداحافظ

خداحافظ پیرمردی که تنها روی صندلی تکیه داده‌ایی

و از دست غرغرهای عروست جیم شده ایی

برگ ها خشک می شوند

پشم های گوسفندها بلند

ولی خوب چه اهمیتی دارد

برگ های تازه

پشم های تازه

ولی من چی

من میرم به درک

اتوبوس های قراضه همانها که ازشان آویزان میشدم

تاکسی ها که به زور دو نفر صندلی جلویشان می چپیدند

دست کم این آهنپاره های مسخره

امیدی هست که بازیافت شوند

کاغذهایی که حروم کردم توی همه این سالها

دبستان مدرسه دبیرستان دانشگاه

بیچاره درخت هایی که خرج احمقی مثل من شدن

کارتون های کتابی که جز جابجا کردنشون کاری بکارشون نداشتم

حتی همه این ات و آشغالهایی که می خوریم

این آشغال هایی که رو هم تلنبار می کنیم

دست کم میشه یه چیزهای بدردبخوری توشون پیدا کرد

همون چیزای که توی کیسه زباله دزداست

خداحافظ خداحافظ

بارن های بهاری که خبری ازتان نیست

خداحافظ روزهای بدون برف زمستان

خداحافط محبوب من

قسم می خورم که چه شب های که برایت از ته دل گریه نکردم

چه روزایی که مثل دیونه ها برایت شعر نگفتم

هیچ مهم نیست حالا با یکی دیگه ایی

هیچ مهم نیست که لبهایت روی لبهای یکی دیگه ست

هیچ مهم نیست که چندتا نخ سیگار دود کردم به پات

هیچ مهم نیست که خیلی دلم میخواست یه بار دستاتو بگیرم

یا یه بار تو آغوشت بگیرم

خداحافظ خداحافظ

خداحافظ روزهاٰ، شب ها، برگهای خشک و تر یکی گفت باهم می‌سوزید

خداحافظ، خداحافظ

برای همه یه روز یه جوری تموم میشه

خوب لابد برای من اینجوری

خداحافظ شبنم های لطیف روی چمن

که وقتی برویت غلت میخوردیم

خیس می شدیم و مست

خداحافظ راننده تاکسی سیگاری

یادت باشه صد تومنمو پس ندادی

فکر نکن که ای بابا بیخیال حالا که گذشته

فکر نکن مگه همین صدتومنه

هیچ وقت نمی بخشمت

خداحافظ پیرمردی که راه پله رو آپارتمان رو امروز نظافت کردی

راستش می خواستم سه تا از اون دلمه های خوشمزه رو که مادر درست کرده بود به تو بدم

حتی تو خیالاتم آوردمت تو و با هم گپ زدیم

اما نشد. یادم رفت.تو رفته بودی

شایدم عمدا خودم رو زدم به خنگی

لعنت به این شکم لعنتی

هیچ وقت خودمو نمی بخشم

خداحافظ زنی که امروز جلومو گرفتی و گفتی جوراب بخر

و نخریدم

راستش پول کافی نداشتم

اما اگه میدونستم به این سرعت دست بکار میشم...

هیچ کس از یه ساعت بعد خودش خبر نداره...

هیچ وقت خودمو نمی بخشم

خداحافظ دفترچه یادداشت روزهای داغ دانشگاهی

متاسفم که نتوانستم، نشد خواسته ات را برآورده کنم

If you want

You can win

به هر حال جمله قشنگیه

اما توصیه می کنم زیاد زمزمه اش نکنید

خداحافظ دوست معتادی که ازم کیک نگرفتی

و گفتی پول داری و خودت می گیری

اما می دونستم نداری و فقط به ویترین کیک ها زل زدی

هیچ وقت خودمو نمی بخشم

هیچ وقت

البته من اصرار کردم خودت نخواستی

البته اگه وقتی برای بخشیدن یا نبخشیدن مونده باشه

انتظارشو نداشتم. انگار زودتر از اون چیزی که فک میکردم اومده سراغم

یه توصیه احمقانه بکنم. این یکی رو نادیده بگیرید

فرصت رو از دست ندید

لااقل واسه من این توصیه که خیلی کاریه

وای خدا لبم خشک شده نفسم درنمیاد

باید به ذهنم فشار بیارم

لعنتی

سه تا کتاب که از مدرسه گرفته بودم پس ندادم

گمونم دست کم 20سال گذشته

بیست سال از اون روزی که کتاب گربه سانان مدرسه رو امانت گرفتم و پس ندادم

ببخش، ببخش منو محبوب من

اگه از ته دل یه بار داد نزدم که دوستت دارم

نمی دونم چرا هی میایی جلوی چشمم

فرصت بده به چیزای خوب دیگه هم فکر کنم

لعنتی این موقع هم دست از سرم ور نمی‌داری

آه خدایا این دون دون های عرق چیه

چشام تار می بینه

متاسفم که توی وصیت نامه من خبری از پول و پله نیست

تازه یه چیزهای هم بدهکارم

قبض موبایل

قسط بانک

قرض رفیق

این یکی امکان نداره منو ببخشه

چون تا حالا پودر شده. نه البته از نوع لباس شویی‌اش

ببخش آقای اصغری .منو به خاطر کلوچه هایی که موقعی‌ایی برق رفت ازت دزدیم ببخش

کلوچه های فله ایی کوچیک به شکل حیوانات بودن

کلی باهاشون بازی کردم و بعد هم ریختموشون توی شکمم

امیدوارم اون دنیا جات راهت باشه

اونقدی که هوس کنی منو ببخشی

البته من تو رو به خاطر اینکه شیرهای بسته بندی رو ماستشون میکردی نمی بخشم

هر وقت اومدم گفتی شیر تموم شد

وای خدا سردمه ،سردمه. عینهو یخ شدم یخ

احمد آقا منو ببخش

اون روز منو سعید پولهای جلوی داشبورد تاکسیتونو زدیم

کلی کیک و نوشابه خوردیم.جاتون خالی

البته همون بهتر که جات خالی بود. در غیر اینصورت میزدی له و لوردمون میکردی

تازه یه مقدارشم موند

روز بعد که از مدرسه برگشتیم کلک بقیه پولتو کندیم

با اینحال بد نیست ما رو ببخشی

لعنتی دستام جم نمیخوره

انگار راستی راستی آخرشه

سازمان انتقال خون از توهم عذر میخوام

این مایع رنگینی که اینطوری داره از آبراه میره پایین میتونست به یه دردی بخوره

قسم میخورم نه ایدز دارم نه هپاتیت و نه رفتار پر خطر

ولی خوب من چند بار اومدم و هر بار گفتی فشارت پایینه

زباله،برگ، کاغذ همه به یه دردی میخورن الا من

بازماندگان عزیز این خط های آخر مربوط به شماست

لطفا غیرتی نشید و روی قبرم یه سنگ گرانیت درجه یک نذارید

نیاز به هیچ حکاکی هم نیست

یه تقاضای ساده دارم

اینجوری خرجتون هم کمتره

خواسته زیادی هم نیست.درسته که کلاس قبرم میاد پایین

درسته چشم هم چشمی هست.درسته که شاید جامو گم کنید

فقط روم خاک بریزید

کفن هم نمی خوام. میخوام خیلی زود تجزیه شم. قبل از اینکه موریانه ها سر برسن

فقط یه مشت تخم چمن بریزید

به خاطر یه مشت تخم چمن

حالا اصراری نیست که از همونها باشه که تو استادیومه

شبدرم بد نیست

گمونم نشونه خوبیه

کودش با من . ولی یه مقدار آبم لازمه

فک کنم کسی نمونده که ازش طلب بخشش کنم

پس

خداحافظ

خداحا..

خدا....

خ......

.

.

.

هیچ نظری موجود نیست: