۱۳۸۸ تیر ۱۵, دوشنبه

درباره هیچ چیز

اینروزها حالمان خوب نیست.دست و دلمان به کاری نمی رود.یا به نوشتن چیزی.کز کرده‌ایم گوشه‌ایی و مرتب در ذهنمان مرور می‌کنیم مرور می‌کنیم و مرور می‌کنیم.چه چیز را هم راستش خیلی معلوم نیست

راستش معلوم هم نیست که داریم مرور می‌کنیم یا چیز دیگر

اما گمانم همین‌ها برای اینکه بگویم ما گیج شده‌ایم . ما شکه شده‌ایم کم نباشد.حتمن کسان دیگر در جاهای دیگر و زمانهای دیگر هم همین وضع را داشته‌اند.آنها هم لابد شکه شده‌اند و دست و دلشان به کاری نمی‌رفته است. و منتظر اتفاقی بوده‌اند.

انگار اوضاع از کنترل خارج است و تصمیم ما بر سرنوشتمان چندان ارتباطی نمی‌یابد. همه‌اش به این فکر می‌کنیم که اتفاقی می‌افتد. کی. خدا می‌داند.اینروزها ذهنمان درگیر همین هاست

هیچ نظری موجود نیست: