از وقتی که اومدم توی این شهر لعنتی با همه چیزش کنار اومدم الا این موتورسوارا. بارها شده یه موتور از فاصله دور داشته میومده اونقدر که بشه دوبار عرض خیابون رو طی کرد، اما من وایسادم تا اون رد شه بعد رفتم. تا اینکه آخرش شد اون چیزی که نباید می شد. .. ظهر بود دو دل بودم توی رفتن و موندن. مدتی بود بد عادت شده بودم. میزدم توی خیابون. هر چه بادا باد. با دندونام داشتم پوست لبم رو می کندم. نگاهم به خیابان بود... پیش خودم گفتم اتوبوس رو که رد کنم رسیدم اونور. همین طور هم شد اما... یکدفعه چشمام جرقه زد... موتوری با تمام سرعت توی اون یه وجب جا... اومد بپیچه شاخ فرمونش شطرق رفت تو شکمم... کوبیده شدم به پرایدی که دو سه متر جلوتر می خواست بریده گی رو دور بزنه....................... همه جا سیاه بود یا لااقل من جایی رو نمی دیدم. یه چیز گرم داشت آروم از گرد نم جُر می گرفت می رفت پایین. صدای بوق و داد و بیداد می اومد. اما نمی دونم چرا خبری از گنجشک های که باید دور سرم مث کارتونا میچرخیدن نبود. شاید اوضاعم خراب تر از اون چیزی بود که گنجشک ها دورش بچرخن. انگار یه شب رو تا صبح روی آسفالت خوابیده بودم. همه جام درد می کرد. یه خورده که گذشت ته مونده مخم که توی تصادف له شده بود مث پی سی های اوراقی داشت می اومد بالا. موتوسواره که انگار مث نمایش های بدلکاری پریده بود روی یه کوپه کارتن بدون اینکه چیزیش بشه افتاده بود یه گوشه، همین که پلیس اومد خودش رو مث بازیکنایی که تمارض به آسیب دیدگی می کنن ولو کرد رو زمین. کماکان من روی زمین ولو بودم. انتظار داشتم مث فیلما نیروی امداد برسه، اما اثری ازشون نبود. حالا پلیس بالای سرم بود... الو اورژانس 115... ما یه مصدوم داریم ... تصادف توی خیابان کریم خان ... نیاز فوری به آمبولانس ... هر کسی یه چیزی می گفت؛ کارش تمومه ... بابا یکی اینو برسونه داره تموم میکنه ... یکی داشت با سرم ور می رفت که پلیس گفت: آقا مصدوم رو حرکت ندین ... یکی دیگه جواب داد: مصدوم کدومه، طرف تلف شد. وقتی هنوز مخم هنگ نکرده بود یادم میاد واژه تلف رو برای حیونا به کار می بردن... لعنت به این شانس ... حالا خوبه خودم دیدم که توی خیابون پشتی یه آمبولانس کنار آتش نشانی پارک کرده ... لعنت به این شانس تا اینجا 500 متر بیشتر فاصله نداره...
۳ نظر:
مشتی ما مطالبت رو میخونیم اما حال کامنت نوشتن نداریم میبخشی
سلام،
ضمن تبريک برای وبلاگ خوبتان، متأسفانه برخلاف تعهدی که در هنگام ثبتنام در «
ليست وبلاگهای به روز شده» دادهايد و با وجود لينکهای ديگر در وبلاگ شما، در بررسی اوليه وبلاگتان نتوانستيم لينک «ليست وبلاگهای به روز شده» را در محل ثابت و مناسبی که در معرض ديد باشد، پيدا کنيم؛ زيرا نفس اضافه کردن لينک لیست، آشنایی دوستان شما با حدود دو هزار وبلاگ موجود در ليست و استفاده از مزايای رايگان آن میباشد. لطفاً در صورت تمايل ابتدا لينک لیست را در جای مناسبی قرار دهيد، سپس، فرم مربوطه را که همراه ايميل برای شما فرستاده شده است، مجدداً پرنمائيد.
با تشکر
سلام،
از لطف شما ممنون. البته من تهديدی نکردم. شما فرمی مبنی بر ثبت لينک وبلاگتان در «ليست وبلاگهای به روز شده» را پر کرده بود که بارها در آن قيد شده بود که بايد ابتدا لينک ليست را به وبلاگ خود اضافه کنيد، سپس فرم را پر نمائيد. من هم غافل از اينکه شما کم لطفی کردهايد و بدون خواندن شرايط و ايميلی که برای شما فرستاده شده، فرم را پر کردهايد، نصفه شب، بجای خوابيدن، وقتم را برای بررسی درخواست شما گذاشتم. در نهايت هم دليل عدم اضافه شدن لينک شما به ليست را توضيح دادم، نه اينکه تهديد کنم.
در ضمن «بلاگ نيوز» و «ليست وبلاگهای به روز شده» دو سايت مجزا از هم هستند و من فقط مسؤوليت فنی آنها را بر عهده دارم. کامنت قبلی من هم هيچ ارتباطی با بلاگ نيوز نداشت.
با احترام
ارسال یک نظر