۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۷, جمعه

گفتارهایی از پیر سرخ پوست

انسان تنها نشسته بود

با غم و اندوهی فراوان

همه حیوانات دور او جمع شدند و گفتند

ما دوست نداریم تو را غمگین ببینیم

هر آرزویی داری بگو تا ما برآورده کنیم

انسان گفت به من قدرت بینایی عمیق بدهید

کرکس گفت بینایی من مال تو

انسان گفت می خواهم نیرومند باشم

پلنگ گفت مانند من نیرومند خواهی شد

انسان گفت می خواهم اسرار زمین را بدانم

مار گفت نشانت خواهم داد

سپس همه حیوانات رفتند

و وقتی انسان همه هدایا را گرفت

رفت

و آنگاه جغد به بقیه حیوانات گفت

انسان دیگر خیلی چیزها را می داند و قادر است کارهای زیادی بکند

ناگهان من ترسیدم

گوزن گفت انسان به آنچه می خواست رسید

آیا دیگر غمگین نخواهد بود؟

جغد گفت نه

حفره ای در درون انسان دیدم

اشتیاق و حرصی شگرف که کسی را یارای پر کردن آن حفره نیست

همان چیزی که او را غمگین خواهد ساخت

حرص او بیشتر و بیشتر خواهد شد

تا روزی که دنیا خواهد گفت

من دیگر چیزی ندارم به تو ببخشم

همه چیز تمام شده است

دیالوگ های پیر سرخپوست از فیلم آپوکالیپتو ساخته مل گیبسون

هیچ نظری موجود نیست: